🔹والدین با حمایت از احساسات کودکان میتوانند به رشد ذهنی و عاطفی فرزندانشان کمک کنند. به همین دلیل چند نمونه از رفتارهای حمایتی از احساسات کودکان را نام میبرم تا بیشتر با این رفتارها آشنا شوید:
▪️همدلی: مانند اینکه من هم در کودکی جوجهای داشتم که بسیار به آن علاقهمند بودم، ولی گربه جوجه مرا خورد؛ به همین دلیل الان میتوانم درک کنم که از مرگ گربهات چه احساسی داری.
▪️گوشکردن_فعال: وقتی کودک صحبت میکند در چشمانش نگاه کنید، خودتان را به کار دیگری سرگرم نکنید. زبان بدنتان بهگونهای باشد که گویی مهمترین اخبار را میشنوید.
▪️کنجکاوی: وقتی کودکتان درمورد ماجرایی برایتان صحبت کرد، چند روز بعد درمورد نتیجه آن اتفاق از او سوال بپرسید تا متوجه شود که او و مشکلاتش برای شما اهمیت دارند.
▪️تشویق به ابراز احساسات: تو کاملا حق داری، من هم اگر جای تو بودم همینقدر ناراحت میشدم. هیچ مسئلهای نیست اگر میخواهی گریه کنی، بیا در آغوش من و هرقدر خواستی گریه کن تا احساس کنی سبک شدهای.
▪️شناسایی دقیق احساسات: عزیزم میدانم که از این وضعیت احساس ناخوشایندی داری، اما برایم بیشتر توضیح بده که الان از این اتفاق عصبانی هستی یا غمگین.
✳️وقتی کودک میبیند که احساساتش برای شما مهم هستند و بیرونریختن آنها موجب ناراحتی شما نمیشود، میآموزد که با خود و احساساتش صادق باشد و آنها را ابراز کند. وقتی کودک میبیند اجازه دارد احساساتش را بیرون بریزد احساس امنیت خاطر میکند و همین موضوع موجب میشود به شما نزدیکتر شود. این کار در دوران نوجوانی نیز به حفظ ارتباط شما با فرزندتان کمک میکند و موجب میشود شما بتوانید بر فرزندتان نفوذ داشته باشید، حتی بیشتر از گروه دوستان و همسالانش. بدون شک فرزندتان نیز وقتی با شما احساس نزدیکی کند، نظر شما را در مورد مشکلاتش میپرسد و از شما راهنمایی میگیرد و به این ترتیب دیگر نگران تاثیر منفی غریبهها بر فرزندتان نخواهید بود.
✳️گاهی اوقات شاید به نظر برسد که کودکی به راحتی توانسته اتفاقی غمانگیز را فراموش کند و آن اتفاق را پشت سر بگذارد، اما بسیاری اوقات چنین وقایعی زمینهساز بروز مشکلات مختلف و گاهی عجیب و غریبی در بزرگسالی میشوند؛ مثلا شاید ما از برخی افراد بطور ناخودآگاه فاصله میگیریم و یا نمیتوانیم اهدافمان را تا رسیدن به نتیجه دنبال کنیم. شاید برای رهایی از مشکلات زندگی به موادمخدر پناه برده باشیم، هرکدام از این رفتارها میتوانند به بخشی از زندگی ما صدمات جبران ناپذیری وارد کنند. ریشه بیشتر این قبیل مشکلات در دوران کودکی و مسائل و ناراحتیهای نادیده گرفته شده و پنهان شده آن زمان است. شاید برای فرار از مشکلات و ناراحتیها خودمان را مشغول به کار کنیم و برای خودمان وقت آزادی باقی نگذاریم که فرصت ناراحتشدن پیدا کنیم، شاید ظاهرا مدام بخندیم و خودمان را پرانرژی و بیغم نشان دهیم و مدام در مهمانی و دورهمیهای دوستانه حاضر شویم تا سرگرم شویم و به ناراحتی خود فکر نکنیم. اما هیچکدام از این روشها مشکل شما را حل نمیکنند، بلکه آن را در لایههای روح شما مدفون میکنند و مشکلی به مشکلات شما اضافه میکنند.