نوروفیدبک و درمان نقص توجه
25 نوامبر 2021لکنت پیشرفته
25 ژانویه 2022
نوجوانان به عنوان آینده سازان کشور قلمداد می شوند و باید از احساس دلبستگی مطلوبی نسبت به والدین، دوستان و افراد جامعه خود برخوردار باشند تا بتوانند در مسیر تحصیلات و شغل خود موفق باشند. از سوی دیگر، با توجه به تأثیری که محیط خانواده و سبک فرزندپروری که والدین در مورد فرزندان خود اعمال می کنند بر سلامت روانی و احساس خودکارآمدی فرزندان ایفا می نماید،لذا در این مقاله سعی بر این است تا رابطه سبک های فرزندپروری با رفتارهای آینده و سلامت روان کودکان را در دوره های بزرگسالی و نوجوانی بررسی کنیم.
یکی از چهارچوب های مهمی که پیش بینی کننده روابط صمیمانه در بزرگسالی است شیوه های فرزندپروری است. روان شناسان از دهه ۱۹۲۰ به بعد علاقمند به تحقیق در زمینه شیوه های فرزندپروری بودند. یکی از نیرومندترین رویکردها در این زمینه، مطالعه ای بود که توسط بامریند در سال۱۹۶۰در این زمینه انجام گرفت. او معتقد بود که شیوه های فرزندپروری از دو بعد تشکیل شده است: درخواست کنندگی والدین (کنترل) و پاسخ دهندگی والدین (گرمی یا پذیرش). بامریند از ترکیب این دوعنصر سه شیوه فرزندپروری بوجود آورد که عبارتند از شیوه فرزندپروری مقتدر (کنترل بالا و پاسخ دهندگی بالا)، شیوه فرزندپروری مستبد (کنترل بالا و پاسخ دهندگی پایین) و شیوه فرزندپروری سهل گیر(کنترل پایین و پاسخ دهندگی بالا).در سال ۱۹۸۳ بامریند شیوه چهارمی به نام شیوه فرزند پروری بی توجه ، طرد کننده یا مسامحه کار (کنترل پایین و پاسخ دهندگی پایین) را اضافه کرد( به نقل از لیزا و گرین۲۰۱۲) (مراجعه به مقاله ی سبک های دلبستگی در سایت مرکز اهورا و پیج اینستاگرام).
والدین مستبد ، سطوح بالایی از کنترل و سطح پایینی از پاس خدمت دهی را اعمال می کنند. آنها از فرزندان خود انتظار اطاعت داشته و اغلب برای پیشگیری از نافرمانی، فرزندان خود را تنبیه می کنند(صیاد شیرازی، ۱۳۸۳ ). این والدین پیروی کردن و کنترل را مورد تأکید قرار می دهند در حالی که بده و بستان کلامی، خودمختاری و استقلال را منع می کنند.
فرزندپروری سهل گیرانه با کمبود اعمال قدرت والدین روی رفتار کودک با شکست مواجه می شود و با گرایش به تن دادن به خواست های کودک مشخص می شود(رینالدی و هاو، ۲۰۱۱ ) والدین سهل گیر هیچ گونه کنترلی بر روی کودکان خود ندارند و این کودکان کم ترین میزان اعتماد به نفس، کنجکاوی و خودکنترلی را در هر گروهی از خود نشان می دهند و در کنترل تکانه و تشخیص ارزش ها از ضدارزش ها مشکل دارند. این والدین نسبت به رفتار کودک، گرم و پذیرا هستند و از حداقل تنبیه استفاده می کنند همچنین در عین بردباری، پذیرش و گرمی، خواسته های اندک یا ، هیچ خواسته ای در مورد رفتار کودک ندارند.
فانگ در پژوهشی نشان داد که سبک فرزندپروری مستبدانه و سهل گیرانه با دلبستگی ایمن رابطه منفی دارد. به عبارتی این والدین کودکانی خواهند داشت که در بزرگسالی که نسبت به خود و دیگران نگرش مثبت ندارند، در ارتباطات شان متعهد نیستند و در روابط صمیمانه احساس راحتی نمی کنند و در وابسته شدن به دیگران و وابسته شدن دیگران به خود مشکلات زیادی دارند. عدم تعادل بین احساسات، تعارضات زیاد ویزگی دیگر این افراد است. این افراد دچار تعارض میان نیاز قوی خود برای روابط نزدیک و صمیمانه از یک سو و احساس ناامنی از پاسخگویی دیگران به نیازهای خود و احتمال طرد شدن از سوی دیگران هستند. برخی از این کودکان در بزرگسالی دارای ویژگی هراس از نزدیکی و صمیمیت هستند( میکولینسر و شیور،۲۰۰۷) و به هیچ وجه خواهان نزدیکی هیجانی نبوده و خودمختاری را ترجیح می دهند.
فرزندپروری مقتدرانه با ترکیبی از مهارگری حمایت عاطفی بالا، سطوح مناسبی از استقلال و ارتباطات دو- سویه میان کودک و والد مشخص می شود. این والدین، کودکان شان را به وسیله ابراز کلامی و جسمانی حمایت می کنند، آنها از کودکان شان با محبت و روابط نزدیک مراقبت می کنند و انتظارات شان با توانایی های کودکان شان تناسب دارد.
کودکانی که این والدین پرورش می دهند، آن دسته از افرادی هستند که نسبت به خود و دیگران نگرش مثبت دارند، در ارتباطات شان متعهد هستند و در روابط صمیمانه احساس راحتی می کنند. در وابسته شدن به دیگران و وابسته شدن دیگران به خود مشکلات اندکی دارند. این افراد از ویژگی احساس راحتی با نزدیکی و صمیمیت در روابط بین فردی برخوردارند. بین احساسات تعادل برقرار کرده و با حفظ تعادل به دنبال برقراری روابط صمیمانه و عاطفی هستند.