سن کودکان در شروع صحبت کردن متفاوت است. بسیاری از خانوادهها ممکن است متوجه نشوند که کودک آنها دیر شروع به صحبت کرده است، بهخصوص اگر کودک آنها اولین فرزند خانواده باشد و امکان مقایسه وجود نداشته باشد. بعدها در سالهای اولیه ی مدرسه، فهمیدن گفتار کودک ممکن است دشوار باشد؛ ممکن است خزانهی واژگانی این کودکان گسترده باشدکه برای دیگران غیرقابل فهم است. اینگونه گفته ها اغلب دوست داشتنی و مایه ی سرگرمی خانواده هستند و هیچ کسی زیاد نگران نمیشود؛ چراکه توسط یکی از بزرگترها ترجم زبان سیستم پیچیدهای است که نیازمند هماهنگی عملکرد میان ۴ خرده سیستم دیگر است.
اما تاخیر گفتاری یا زبانی میتواند اولین نشانه ی مشکلات یادگیری باشد؛ مشکلاتی که تنها در زمان ورود کودک به مدرسه زمانی نمایان توانایی های زبان شفاهی، پایه ای برای ایجاد و توسعه ی مهارتهای سوادآموزی هستند. با این حال مهم است زمانی که رشد سوادآموزی را مد نظر میگیریم، میان مهارت های گفتاری و توانایی های زبانی تمایز قائل شویم. یادگیری خواندن در یک سیستم الفبایی مثل انگلیسی، نیازمند ایجاد نقشههای بین صداها و حروف است که اصطلاحا “قواعد الفبایی” نامیده میشوند و این امر به مهارتهای گفتاری وابسته است.
کودکان نارساخوان معمولاً دارای مشکلاتی هستند که عمدتا حوزهی واجشناختی را تحت تاثیر قرار میدهد: ثابت ترین مشکلات واج شناختی گزارش شده، شامل محدودیت در حافظه ی کلامی کوتاهمدت و مشکلات آگاهی واج شناختی است که ارتباط مستقیمی با مشکلات آنها در خواندن دارد. همچنین شواهدی وجود دارد که نشان میدهد کودکان نارساخوان مشکلاتی در حافظه ی کلامی بلند مدتشان دارند. این مسئله ممکن است منشا بسیاری از مشکلات کلاسی آنها از جمله مشکل در بهخاطرسپاری روزهای هفته یا ماه های سال، تسلط بر جدول ضرب و یادگیری یک زبان خارجی باشد. همچنین، این مشکل ممکن است مسببی برای مشکلات واژه یابی و توسعه ی ضعیف واژگان باشد که اغلب در کودکان نارساخوان مشاهده میشود.
اگرچه نقش نواقص بینایی در نارساخوانی همچنان مورد تردید است (استین و تالکوت، ۱۹۹۹) و بهترین علت نارساخوانی، نقص واجشناختی زمینهای پیشنهاد می شود. بررسی های انجام شده نشان می دهد که کودکان نارساخوان، بازنماییهای واجی ضعیفی برای یادگیری تکلیف خواندن دارند؛ یعنی کارآمدی شیوه رمزگذاری واج شناسی در مغز آنها نسبت به کودکان طبیعی، پایین تر است. همانگونه که دیدیم، این مشکل در سطح بازنمایی واجی سبب ایجاد مجموعهای از علائم مشخص، از قبیل مواردی که در فوق آمده، می گردد. با این وجود، درک این مسئله که چرا یک نقص در زبان گفتاری میتواند اکتساب زبان نوشتاری را متاثر سازد، حائز اهمیت است.
مطالعات انجام شده روی رشد طبیعی خواندن، چارچوبی برای در نظر گرفتن نقش بازنمایی های واجی در یادگیری خواندن و فهم مشکل نارساخوانی پیشنهاد میکند. در سطح پایه، یادگیری خواندن نیازمند این است که کودک مجموعه ای از بازنمایی ها را بین حروف (نویسه ها) کلمات نوشته شده و صداهای (واج ها) کلمات گفتاری، ایجاد نماید. این بازنمایی ارتباطی بین املا (ارتوگرافی) و واجشناسی به ما این امکان را میدهد تا کلمات جدید را رمزگشایی کنیم و پایهای برای اکتساب مهارتهای بعدی و خودکارتر خواندن فراهم سازیم. این بازنمایی ها در زبان انگلیسی، همچنین چارچوبی برای یادگیری تناظرهای واج-نویسه چندحرفی (مانند”ought”، “igh”)، تناظرهای تکواژی (“tion”، “cain”) فراهم مینماید. در حقیقت توانایی اولیه ی کودک برای ‘ابداع’ هجی هایی که آوانویسی های اولیه ی کلمات گفتاری هستند ( همچون <levnt> برای elephant) یکی از بهترین پیش بینی کننده های موفقیت بعدی در خواندن و هجی کردن است (گاراوولاس، هولم و اسنولینگ، ۲۰۰۱). روابط بسیار قوی بین مهارت های واجشناختی و توانایی خواندن چه در طول رشد و چه در بزرگسالی یعنی هنگامی که نواقص افراد نارساخوان تا بزرگسالی باقی مانده، وجود دارد (بروک، ۱۹۹۲).
سالهاست مشخص شده که ضعیفخوانی در خانواده ها منتقل میشود و اکنون شواهد قطعی وجود دارد که نشان میدهد نارساخوانی موروثی است. ژن های آن روی کروموزوم های ۶ ، ۱۵ و ۱۸ شناسایی شدهاند، اما هنوز با درک دقیق مکانیسم ژنتیکی دخیل در آن فاصله ی زیادی داریم. آنچه ما میدانیم این است که ۵۰ درصد احتمال نارساخوان بودن برای پسری که پدر وی نارساخوان بوده، وجود دارد (در صورتی که مادر او نارساخوان بوده حدود ۴۰% درصد محتمل است) و میزان احتمال پایینتری برای دختری که یکی از والدینش نارساخوان بوده اند وجود دارد. آنچه به ارث میرسد حتما ناتوانی در خواندن نیست، بلکه خطر مشکلات خواندن به واسطه ی مشکلات و تاخیرات گفتار و زبان است. نتایج مطالعات روی دو قلوها نشان میدهد که قابلیت به ارث رسیدن جنبهی واجشناختی نارساخوانی وجود دارد و آگاهی واج شناختی در رابطه با این امر قابل وراثت است( السون، فرسبرگ و وایس، ۱۹۹۴).
یکی از مسائل اساسی مربوط به دیدگاه بازنمایی واجشناختی مسئله ی تفاوتهای فردی است. نظریه ی نقص واج شناختی در توضیح مشکلات کودکی که دارای مهارت های ضعیف حمله به واژه است، یعنی کودکی که نمیتواند ناکلمات را بخواند و هجی کردن او غیرآوایی است، محدودیتی ندارد(اسنولینگ، استکهاوس و راک، ۱۹۸۶). با این حال کودکان نارساخوانی وجود دارند که به نظر میرسد در مهارتهای الفبایی مهارت دارند. به این دسته از کودکان به عنوان “نارساخوانهای رشدی سطحی” اشاره میشود. ویژگی اصلی این کودکان این مسئله است که در خواندن تک کلمات، شدیدا به استراتژی های واجشناختی تکیه میکنند. بنابراین تمایل دارند که کلمات بی قاعده را به شکل کلمات با قاعده تلفظ کنند،در تمییز بین همآواهای نوشته شده از جمله<pear> – <pair > و <leek> – <leak> مشکلات ویژهای دارند و هجی کردن آنها معمولا آوایی است: (BISCUIT ➛<biskt>،PHARMACIST ➛<farmasist>)
با وجود این که هیچ مدرکی در حمایت از وجود زیرگروههای مجزا برای نارساخوانی در دسترس نیست، اکثر مطالعات نظاممند روی تفاوتهای فردی بین کودکان نارساخوان، تفاوتهایی را در مهارتهای خواندن آنان آشکار ساخته است (کاستل و کولت هرت، ۱۹۹۳).
برخی از تفاوت های برجسته میان کودکان نارساخوان ممکن است وابسته به مسئلهای باشد که تحت عنوان “همبودی” شناخته میشود. همبودی به این حقیقت اشاره دارد که به احتمال زیادهر اختلال رشدی حداقل با یک اختلال دیگر روی میدهد. به طور معمول اختلالاتی که به طور هم-رویداد با نارساخوانی رخ میدهند، شامل مشکل در هماهنگی (آپراکسیا) و یا مشکل در کنترل توجه (اختلال بیش فعالی و نقص توجه یا ADHD) است. دلیل این هم رویدادی ممکن است مشترک بودن مکانیسم های مغزی دخیل در هر دو اختلال یا عوامل خطر مشترک(مثلا شرایط بد خانوادگی) باشد.
ادامه دارد…….
مرجع:
نارسا خوانی گفتار زبان توکل س، و همکاران انتشارات پگاه چاپ دوم،۱۳۹۶